امتحان ویژه براى کسب تابعیت آلمان

در ایالات مختلف آلمان با تعیین مقررات ویژه سعى بر آن است که هماهنگى در زمینه گرفتن تابعیت آلمانى براى خارجیان متقاضى بوجود آید و از جمله فرد متقاضی تابعیت مى‌باید در امتحان مخصوص زبان شرکت کند و یا به سوالاتى درباره تاریخ و فرهنگ آلمان پاسخ گوید. اما این مقررات تا چه حد مى‌توانند راهگشا باشند؟ در اینباره گفتگویى را انجام داده‌ایم با آقاى حنیف حیدرنژاد، مددکار اجتماعى و مشاور امور خارجیان در شهر بوخوم آلمان:

مصاحبه گر : شیرین جزایرى ( 17.05.2006 )                 مصاحبه را بشنوید

 دویچه‌وله: آقای حیدرنژاد، وزرای ایالات مختلف کشورآلمان اخیرا تصمیماتی را در مورد چگونگی گرفتن تابعیت اتباع خارجی در آلمان اتخاذ کردند. خطوط عمده ‌این تصمیم‌گیری‌ها چه بوده؟

حیدرنژاد: در ابتدا توضیح بدهم که آنچه به کنفرانس وزرای داخلی ایالات شانزده‌گانه‌ی آلمان مربوط می‌شود، اجلاسی‌ست که هر شش ‌ماه یکبار انجام می‌گیرد و امسال دور اول این جلسات در ایالت بایرن برگزار شد. وزاری داخله در این جلسات سعی می‌کنند مسایل مربوط به امور داخلی ایالت‌ها را با همدیگر و با وزارت کشور فدرال هماهنگ بکنند. یکی از موضوعاتی که در جلسه‌ای که شما به آن اشاره کردید که در روز چهارم و پنجم ماه مه انجام شد، مربوط می‌شد به مسئله‌ی تابعیت خارجی‌ها که بحث‌های خیلی زیادی در اینمورد مطرح است. ولی آنچه مربوط به تصمیم‌گیری‌های این جلسه هست، این بوده که اولا یک شرط زمانی را قائل شده‌اند، یعنی فرد باید حداقل هشت در آلمان باشد که قبلا هم به همین ترتیب بود. شرط دیگر مربوط می‌شده است به زبان، یعنی فرد باید مسلط به زبان باشد که این شرط هم قبلا بوده، ولی الان در موردش سختگیری‌هایی انجام شده است، از جمله امتحان زبان، برای اینکه مطمئن بشوند که فرد تسلط به زبان دارد، بنحوی که می‌تواند مسایل خودش را حل و فصل بکند.

دویچه‌وله: در چه حدى فرد متقاضى مى‌باید به زبان تسلط  داشته باشد؟

حیدرنژاد: آنطور عنوان شده، در حدی‌ که جزییاتش را اداره‌ی مربوطه، که به آن «بوندس آمت» می‌گویند، باید تعیین بکند. اما چارچوبش را چنین تعیین کرده‌اند که در یک امتحان شفاهی و کتبی، آن کارمند مربوطه باید مطمئن بشود که  فرد متقاضى مسلط به زبان آلمانى است. البته من خودم حدس می‌زنم که ممکن است در مواردی از امتحان کتبی صرفنظر بکنند، چون وقتی یکنفر خودش کارهای اداری‌اش را با همان کارمند مربوطه انجام می‌دهد، همین می‌تواند خود شاخصی باشد که این فرد تا چه حد به زبان آلمانی مسلط است.

دویچه‌وله: حال بر‌گردیم به وضعیت ایرانیان مهاجر در آلمان. در وضعیت آنان با توجه به مقررات جدید چه تغییراتى پیش مى‌آید؟ یعنی چه مشکلاتی و یا چه راههای جدیدی پیش رویشان گذاشته شده؟                                                 

حیدرنژاد: همانطور که گفتم، شرایطی که الان در زمینه‌ی تابعیت گذاشته شده، سخت‌تر است. یکی دیگر از شرایطی که باید به آن اشاره بکنم، شرکت کردن در کلاسهایی‌ست بنام «کلاس تابعیت». در آن کلاسها در مورد موضوعات مختلفی صحبت خواهد شد، از جمله ارزش‌هایی که در قانون اساسی آلمان مورد نظر هست مانند دمکراسی، برابری زن و مرد، پایبندی به قوانین. در این کلاس‌ها سعی می‌شود که افراد با دولت و سیستم تامین اجتماعی آشنا بشوند، امور اداری را بشناسند، در زمینه‌ی مشارکت سیاسی و احزاب در آلمان بفهمند که کار در این مملکت چطوری انجام می‌شود و باید با قوانین پایه‌ای بطور کلی آشنا بشوند و همینطور علائم سمبل‌های مختلفی را که در ایالات گوناگون از آنها استفاده می‌شود، باید با آنها هم آشنا بشوند.

دویچه‌وله: در واقع این امکان جدیدی برای مهاجرینی است که اینجا زندگی می‌کنند، اینطور نیست؟

حیدرنژاد: نه! یعنی امکان تابعیت قبلا هم بود. شما می‌دانید که در سال ۲۰۰۰ قانون جدید تابعیت به اجرا گذاشته شد که این قانون تا حدودی شرایط سهل‌تری را ایجاد کرد، بدین صورت که در گذشته فرد می‌باید حتما ۱۵ سال در آلمان زندگی می‌کرد و بعد، حتما می‌باید ترک تابعیت هم می‌کرد تا بتواند تابعیت آلمانی را بدست بیاورد. اما، سال ۲۰۰۰ شرایط تا حدودی ساده‌تر شد، ولی الان دوباره  تا حدى سخت‌تر شده است و به همین مواردی که همین الان به آنها اشاره کردم، یک شرط سخت‌تر دیگری هم اضافه شده است. و آن این است که این افراد باید در یک امتحان تست و در یک مصاحبه شرکت بکند، تا آنوقت مشخص بشود که علاوه بر اینکه در این کلاسها شرکت کرده‌اند، آیا واقعا پایبندی عملی به این ارزشهای دمکراتیک در آلمان دارند یا نه و آیا در احزاب و با سازمانهایی که از نظر دولت آلمان سازمانهای افراطی مذهبی یا سیاسی محسوب می‌شوند، عضویت و همکاری دارند یا نه. اگر این ظن و شک وجود داشته باشد که این فرد در صورتیکه تابعیت آلمانی را کسب بکند، می‌تواند خطرناک باشد، آنموقع با تابعیت‌اش مخالفت خواهند کرد.

دویچه‌وله: مضمون این تستی که گفتید چیست؟ 

حیدرنژاد: در یک مصاحبه، آن چیزی که در اینجا به آن اشاره شده، یعنی در آن اجلاس پایانی و در آن بیانیه‌ مطبوعاتی به آن گفته‌اند، مصاحبه، در آن مصاحبه از فرد سوالاتی می‌کنند که جزییاتش را مشخص نکرده و روشن شدن جزییاتش را موکول به آینده کرده‌اند. اما چارچوب‌اش همین است که باید مشخص بشود که این فرد به ارزشهای دمکراتیک در آلمان پایبند هست یا نه.

دویچه‌وله: شما اشاره کردید که امکان گرفتن تابعیت دوم وجود دارد، بدون اینکه فرد متقاضى مجبور شود تابعیت اول را از دست بدهند. آیا، با توجه به وضعیتی که الان پیش آمده، ایرانی‌هایی که اینجا هستند و تابعیت آلمان را با تمام مشکلات‌اش می‌گیرند، اینها می‌توانند به ایران رفت و آمد بکنند، یعنی هردو تابعیت‌شان را داشته باشند؟

حیدرنژاد: در مورد ایرانی‌ها، همان سال ۲۰۰۰، یک استثنایی در قانون تابعیت ایجاد کردند و حتا نام کشور ایران را هم ذکر کردند. چون شرط گرفتن تابعیت آلمان‌ لازمه‌اش پس دادن تابعیت کشور سابق است، در مورد ایرانی‌ها این استثنا را قائل شدند که چون دولت ایران حاضر نیست با پس دادن تابعیت یا سلب تابعیت موافقت بکند، دولت آلمان به این نتیجه رسید که اگر کسی درخواست تابعیت آلمانی بدهد و شرایط لازمه را نیز داشته باشد، ما از اینکه آن شخص تابعیت اصلی‌اش را پس بدهد، چشم‌پوشی می‌کنیم. به همین خاطر در واقع با یک استثنایی در قانون آلمان مواجه هستیم و آنهم تابعیت دوگانه است و با اینکه تابعیت دوگانه پذیرفته نشده، ولی در مورد ایرانی‌ها ما شاهد این استثنا هستیم.

دویچه‌وله: شما فکر می‌کنید آقای حیدرنژاد، با توجه به وضعیتی که الان پیش آمده و امکان دادن تابعیت به خارجیان و بویژه ایرانیان، این موضوع به بهبود وضعیت ایرانیان ساکن آلمان کمک می‌کند؟         

حیدرنژاد: البته! می‌تواند خیلی هم مفید باشد، چون در همین شرایط و چارچوب‌هایی که این اجلاس مورد ذکر به آن پرداخت، یک شرط ساده هم وارد کردند و آن اینکه شرط هشت سال تابعیت می‌تواند به شش‌سال تقلیل پیدا بکند، در صورتیکه افراد در جامعه آلمان خودشان را اینتگریه کرده باشند. یعنی در واقع توانسته باشند در جامعه‌ آلمان خودشان را جا انداخته باشند و مشکل جدی به لحاظ زندگی در جامعه آلمان نداشته باشند، زبانشان خوب باشد و به لحاظ کاری و مالی وابسته به دولت نباشند. منظورم این است که به لحاظ مالی وابسته به سیستم تامین اجتماعی نباشند. در اینصورت، فرد می‌تواند بجای هشت سال در شش سال تابعیت آلمانی را بگیرد.

دویچه‌وله: آقای حیدرنژاد، شما به مسئله‌ی اینتگریه یا اینتگراسیون اشاره کردید. این مسئله شکل عملی‌اش برای ایرانیان در آلمان به چه صورتى ا‌ست؟

حیدرنژاد: اولین شرط لازمه در زمینه اینتگراسیون و یا جاافتادن و خود را منطبق کردن با یک کشور یاد گرفتن زبان آن کشور است. اینتگراسیون یک پروسه است، برخلاف آنچه سیاستمدارهای آلمانی انتظار دارند که از یک روز تا یک شب فرد با مسایل مربوط به جامعه‌ی آلمان خودش را منطبق بکند. این غلط است. این یک پروسه است و لازمه‌اش در درجه‌ی اول خواست خود فردی‌ست که از خارج وارد این کشور شده و برای اینکه بتواند پیش برود، لازمه‌اش این است که با زبان آلمانی و همچنین به قوانین این کشور آشنا باشد. اینها دو شرط اولیه و لازمه پیشرفت در جامعه آلمان هست.

دویچه‌وله: در اینجا از حق و حقوق و وظایفی صحبت می‌شود که یک شهروند جدید و یا یک فرد خارجی که به آلمان آمده است، از آن برخوردار است. این حق و حقوق و وظایف شامل چه نکاتى می‌شوند؟

حیدرنژاد: بله، این در همان بحث مربوط به اینتگراسیون نکته‌ی خیلی خیلی مهمی‌ست، بخاطر اینکه فردی که تازه وارد آلمان شده، علاوه بر اینکه حق و حقوقی دارد که این را قانون تسریع کرده و این فرد می‌تواند خواستار آن باشد، وظایفی را هم دارد. در مقابل حق و حقوقی که دولت باید برای این فرد تضمین مى‌کند، این مهم است که کسی وارد جامعه جدید می‌شود وظایف خودش را هم بداند، بشناسد و به آن پایبند باشد. یک مثال خیلی ساده می‌زنم، فرضا قوانین رانندگی را در نظر بگیرید. اگر این قوانین را من بدانم، ولی رعایت نکنم، خیلی متفاوت است. در نتیجه در چارچوب قوانین آلمان و زندگی اجتماعی در اینجا، آنچه از یک شهروند و یا یک فرد خارجی که تازه وارد شده انتظار هست این است که آقا، علاوه بر اینکه ما حقوق شما را تضمین می‌کنیم، حالا کار ندارم به انتقاد نسبت به اینکه خیلی از قوانین هم ضعف دارند، اما از شما انتظار داریم که وظایف خودتان را هم جدی بگیرید و پایبندی خودتان را هم به آن نشان بدهید. در این قسمت، متاسفانه، در رابطه با افرادی که وارد جامعه آلمان می‌شوند ضعف جدی وجود دارد و مربوط به همه‌ی ملیت‌ها می‌شود و فقط مربوط به جامعه ایرانیان ساکن آلمان نیست، به نحوی که متاسفانه تبدیل به یک بدبینی گسترده و عمومی نسبت به خارجی‌ها شده است که اینها می‌آیند اینجا و می‌خواهند از قوانین ما سوءاستفاده بکنند و به قوانین ما نمی‌خواهند پایبندی خودشان را نشان بدهند.

دویچه وله: آقاى حیدرنژاد از شما براى این گفتگو سپاسگزارم.

شیرین جزایری


کانال ماهواره ای tishk tv روز چهارشنبه ۲۴/۵/۲۰۰۶ برابر با ۳/۳/۱۳۸۵ طبق زمان از پیش ابلاغ شده شروع به پخش برنامه های ازمایشی خود میکند.

ساعت پخش برنامه :   ۰۰ : ۱۸
به وقت اروپای مرکزی
به وقت ایران
۳۰ :  ۱۹

یک منبع معتبر در چت روم کردستان یونایتید در پالتالک اعلام نمود پول و هزینه تلوزیون کانال ۱ (علی جوادی) از هزینه ای پرداخت میشود که بنام پناهندگان کرد ایرانی در ترکیه جمع میشود. مدارک را در این زمینه بزودی درج مینمائیم
نوێ کردنه‌وه‌ی سایتی پێشمه‌رگه‌کان
به‌ ئاگاداری میوانانی به‌ڕیزی سایتی پێشمه‌رگه‌کان ده‌گه‌یه‌نم که‌ تا چه‌ند حه‌وتووی تر سایتی پێشمه‌رگه‌کان نوێ ده‌کرێته‌وه‌ و ده‌مان هه‌وێ له‌سه‌ر داوای هێنده‌ک میوانی سایته‌که‌مان هێنده‌ک به‌شی پێوه‌ زیاد بکه‌ین.  

اطلاعیه
قابل توجه کلیه پناهندگان کرد ایرانی در ترکیه (شمال عراق)
سازمان حمایت از حقوق کردهای مقیم فرانسه  کمک و رسیدگی به مشکل پناهندگان ایرانی موسوم به شمال عراق در ترکیه را در دستور کار خو قرار داده. بدینوسیله به تمام پناهندگان موسوم به شمال عراق در ترکیه توصیه میکنیم هر چه سریعتر اطلاعات زیر را شخصا با این شماره فاکس به این سازمان در فرانسه فاکس کنند.
۱. نام و نام خانوادگی
۲.شماره کیس در یوئن
۳.نام سازمان یا جریانی که در ان عضویت داشته و دارند، و ایا ان جریان او را تائید نموده؟
۴.تاریخ ورود به ترکیه و معرفی خود به یوئن
۵.فاکس برگ قبولی همراه با مشخصات
۶.وضعیت تاهل یا مجرد/ در صورت تاهل مشخصات کلیه اعضا خانواده
۷.شماره تلفن خود



شماره فاکس: ۰۰۳۳۱۴۰۲۸۰۱۷۰

0033140280170
در ضمن چهارچوب کمک این سازمان حقوقی میباشد



خبر زیر توسط روزنامه ایران

احتمال اخراج پناهجویان ایرانى از ترکیه
خبر رسیده که منابع آگاه در پى تداوم سختگیرى ترکیه و کمیساریاى عالى پناهندگان نسبت به پناهجویان ایرانى، از احتمال بازگشت این افراد خبر داده اند. سایت دریچه گزارش داده: پناهجویان ایرانى مانند بهاییان و مسلمانانى که به علت تغییر دین خواستار پناهندگى از کشور ثالث هستند، کمتر از ده ماه با حمایت سازمانهاى اروپایى موفق به اخذ پناهندگى مى شوند اما گروه هاى دیگر چندین سال بامشکل اخذ پناهندگى مواجه هستند.


مصاحبه زیر مربوط به به امور ایرانیان پناهجو ومهاجر در آلمان می باشد.

http://www2.dw-world.de/persian/gesellschaft/1.178865.1.html


زندگى در خارج از کشور براى بسیارى از ایرانیان بخصوص جوانان ایرانى آرزوى بزرگى است. تصور بسیارى بر این است که مشکلات زندگى کمتر خواهند شد. اما مهاجران ایرانى در اینجا نیز با مشکلات خاص خود روبرویند. در این باره گفتگویى را داشتیم با آقاى حنیف حیدرنژاد، مددکار اجتماعى و مشاور امور مهاجران در شهر بوخوم آلمان:
دویچه‌وله: آقای حیدرنژاد مهاجرانى که به شما مراجعه مى‌کنند عمدتا ایرانی هستند؟
حیدرنژاد: بله! من الان چندسال است که در یک مرکز مشاوره در شهر بوخوم آلمان کار می‌کنم که به این مرکز مراجعین مختلفی از کشورهای مختلف مراجعه می‌کنند. برای مثال، در سال ۲۰۰۵ از ۲۰ کشور مختلف ما مراجعه‌کننده داشتیم، اما به دلیل اینکه من خودم ایرانی هستم و برای پناهنده‌ها خیلی مهم است که بتوانند با زبان مادری با مشاور خودشان در ارتباط باشند، چیزی حدود ۷۰درصد مراجعین ما را سال گذشته، یعنی سال ۲۰۰۵، ایرانی‌ها تشکیل می‌دادند.
دویچه‌وله: عمده‌ترین مشکلات مهاجرین ایرانی را در آلمان شما در چه می‌بینید؟
حیدرنژاد: فکر می‌کنم این سوال در دو قسمت باشد. شما گفتید، مهمترین مشکلات مربوط به ایرانی‌های مهاجر، ولی من ترجیح می‌دهم در مورد ایرانیانی که در حال حاضر در مرحله‌ی پناهندگی هستند و یا درخواست پناهندگی‌شان رد شده و یک برگه‌ی اقامتی به اسم «Duldung» دارند، در درجه‌ی اول اشاره کنم، بعد می‌توانم در مورد ایرانیان مهاجر هم در مجموع چیزی بگویم. در مورد ایرانیانی که برگه‌ی اقامتی «Duldung» دارند، باید بگویم در حال حاضر در آلمان حدود ۲۰۰هزارنفر خارجى هستند که پرونده پناهندگی آنها بسته شده است که البته منظورم مجموع آنهاست. از این ۲۰۰هزارنفر خارجی چیزی حدود ۴۷۰۰ نفرشان ایرانی هستند که اینها اغلب افرادی هستند که بیش از ۵ سال است در آلمان بسر مى‌برند. پرونده پناهندگی آنها رد و بسته شده است و در نتیجه الان دنبال این هستند که به‌نحوی بتوانند مسئله اقامتشان را اینجا حل و فصل بکنند.
دویچه‌وله: اینها با چه مشکلاتی بطور عمده روبرو هستند؟
حیدرنژاد: مشکل درجه اول این افراد نامعین بودن وضعیت اقامتی‌شان است که این وضعیت بلاتکلیفی‌شان فشارهای روحی و روانی برایشان ایجاد می‌کند، نمی‌دانند فردای‌شان چه می‌شود و اجازه‌ی کار ندارند. یعنی افرادی که چنین وضعیتی دارند اجازه کار ندارند و فقط در یک شرایط بسیار بسیار استثنایی می‌توانند درخواست کار بدهند تا شاید با اجازه کارشان موافقت بشود. از طرف دیگر موظف‌اند در یک محدوده‌ای که برایشان مشخص کرده‌اند فقط تردد و مسافرت بکنند، نمی‌توانند حتا برای دیدن افراد فامیل‌شان به شهر دیگری بروند، مگر اینکه از قبل اجازه کتبی برای اینکار گرفته باشند و این اغلب با طی مسافتی طولانی همراه خواهد بود که پول رفت و آمدشان هم بعهده‌ی خودشان هست. مشکل دیگرشان کمبودها و محدودیت‌های پزشکی‌‌ست، به این معنا که آن امکاناتی که بصورت معمول یک نفر که پناهندگی‌اش قبول شده و یا کسی که زیر پوشش خدمات تامین اجتماعی‌ست در آلمان از آن برخوردار است، این دسته از افراد از آن برخوردار نیستند و در نتیجه بصورت دائم با یکسری مشکلاتی از این نوع روبرو هستند. بخصوص اگر خانواده، زنها و بچه‌ها را در نظر بگیریم، این مشکلات برای آنها مشکلاتی جدی‌ست.
دویچه‌وله: مشکلات عمده‌ای که شما از آنها اسم بردید، فقط مربوط است به کسانیکه وضعیت اقامتی‌شان مشخص نشده یا کسانی که وضعیت اقامتی‌شان هم در آلمان مشخص شده و به شما مراجعه می‌کنند؟
حیدرنژاد: آن کسانیکه وضعیت اقامتی‌شان مشخص شده و به آنها می‌گویند افرادی که اقامت گرفته‌اند که این اقامت یا اقامتی محدود است برای ۳ سال و یا اقامت نامحدود که از امسال البته اسمش عوض شده است، ولی بهرحال به معنی افرادی هستند که اینجا دیگر اقامت محکم دارند. این افراد مشکلاتشان یک چیز دیگر و یکجور دیگر است. بله! اینها هم به ما مراجعه می‌کنند، ولی مشکلات اینها اغلب در زمینه، مثلا، پیدا کردن کلاس زبان خوب و یا پیدا کردن کار و یا یک رشته‌ی تحصیلی خوب و مناسب است و یا بتوانند یک خانه مناسب پیدا کنند و مشکلاتی از این قبیل که بیشتر مربوط به یک زندگی‌ جاافتاده در آلمان است و اینگونه مسایل را دربرمی‌گیرد.
دویچه‌وله: شما در مورد کودکان و زنانی گفتید که دچار مشکل هستند. در مورد کسانیکه وضع اقامتی‌شان مشخص شده، شما این مشکلات را در مورد آنها هم می‌بینید؟
حیدرنژاد: بله، بله! متاسفانه یکی از مسایلی‌ست که بصورت باز زیاد در مورد آن صحبت نمی‌شود. یعنی اگرچه پدر و مادرهایی هستند که خودشان زیر فشار مسئله اقامتی قرار دارند و یا مسایل روزمره از قبیل پیداکردن کار و بچه‌ها هم به ناگزیر زیر فشار هستند، ولی مشکلات دیگری هم وجود دارد، در مورد خود این بچه‌ها که زیاد بیرون از آن صحبت نمی‌شود، از جمله هستند خانواده‌هایی که مسئله‌ی اقامتی‌شان هم شاید حل و فصل شده، ولی بچه‌هایی آنها کماکان زیر فشارهایی هستند. مشکلاتی که معمولا این بچه‌ها در طول زمان با آن مواجه می‌شوند، اینها را می‌کشاند به سمت یکسری ناراحتی‌های شخصیتی و مشکلات شخصیتی، و یا مشکلات هویتی. به این معنی که این بچه‌ها روز اولی که به آلمان آمدند شاید بیش از ۸، ۹ یا ۱۰سال نداشتند، اما حال ۱۵ـ ۱۴ ساله شده‌اند و بعد از مدتی با مشکلاتی مواجه می‌شوند که اولین سوال برایشان این است که ما اصلا کی هستیم، ما چی هستیم، چی شد و چرا ما آمدیم اینجا، چرا ما این مشکلات را داریم و چون در طول مدت زندگی‌شان در آلمان با یکسری مسایل در خانواده مواجه شده‌اند که پاسخ درستی هم از پدر و مادرهایشان نشنیده‌اند، دچار یکسری ناهنجاری‌های شخصیتی و ناراحتی‌های روحی می‌شوند.
دویچه‌وله: آقای حیدرنژاد، چیزی که امروزه در ایران مورد توجه برخى از دختران جوان است، اینکه فکرمی‌کنند به خارج از ایران سفر بکنند و چون امکانی وجود ندارد، بعضى از آنها به این مسئله تن می‌دهند که با آشنایی با کسی که در آلمان هست و از طریق ازدواج به آلمان بیایند. شما مشکلات این زنان جوان را بطور عمده چطور ارزیابى مى‌کنید؟
حیدرنژاد: من وضعیت افرادی را که بنوعی می‌خواهند آینده‌ی خودشان را در خارج از کشور دنبال کنند، درک می‌کنم. این حق انسانی آنهاست. ولی متاسفانه در این موردى که شما از آن گفتید، من تجربه‌ی خیلی خیلی منفی دارم. شاید بهتر است بگویم که از هر ۱۰ مورد، من فقط ۲ مورد مثبت را می‌توانم اسم ببرم و ۸ مورد دیگر، البته من از تجربه‌ی خودم مى گویم و نه در سراسر آلمان، تجارب منفی‌ست. به این معنی که چنین خانم‌هایی که به اینجا آمده‌اند بعد از یک مدتی با مشکلاتی با همسران خود مواجه شده‌اند که ناگزیر شده‌اند به آن زندگی مشترک، پایان بدهند. بطور مشخص این افراد بعد از مدت کوتاهی که اینجا با هم زندگی می‌کنند، متوجه می‌شوند که دیدگاههایشان و خواسته‌هایشان از زندگی کاملا با هم متفاوت است. اکثرا مردهایی که چنین ازدواج‌هایی را در آلمان دنبال می‌کنند، تفکر، خواسته‌ها و انتظاراتشان مربوط به ۱۵ یا ۲۰ سال پیش است و زنی را انتظار دارند که با آن خواسته‌ها و ایده‌آلها همخوانی داشته باشد. در صورتیکه دخترها و زنان جوان ما که از ایران می‌آیند در واقع به آینده نگاه می‌کنند، پیشرفت و مدرنیسم مورد نظرشان هست و بعد در یک نقطه‌ای اینها با هم تلاقی می‌کنند. به این معنی که نمی‌توانند همسازی و همسازگاری داشته باشند. درست در چنین نقطه‌ای‌ست که آن رویا و یا آن خواسته‌هایشان دیگر نمی‌تواند با همدیگر بصورت مشترک ادامه پیدا کند. متاسفانه هستند مردهایی که این واقعیت را نمی‌توانند بپذیرند و زنها را در یک چنین وضعیتی زیرفشار قرار می‌گذارند، و بعد خانم‌هایی که به این ترتیب ازدواج کرده اند ناگزیر می‌شوند زیر فشار از همسرشان جدا بشوند. و این زیر فشار از همسر جداشدن بسادگی نیست و انواع مشکلات روحی و اجتماعی را برای آنها ایجاد می‌کند.
دویچه‌وله: آقای حیدرنژاد، با سپاس از این گفتگو.

شیرین جزایرى

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد